بسم الله 

دسته کلیدم یک علی بن ابی طالب سبز بود که از آن فروشگاه خروجی بین الحرمین روبروی حرم حضرت عباس علیه السلام خریده بودم . دسته کلیدهایی با نامه ائمه معصومین، چهار تا خریدم و خودم یا علی اش را برداشتم .

بعدها از دستفروشی کنار خیابان یک فرشته مانند طلایی خریدم که روی بال هایش شیشه هایی شبیه یاقوت سرخ بود ، با حالتی شبیه رقاص های باله ایستاده بود و تمام بدنش انگار با الماس پوشیده شده بود ، وصلش کردم به یا علی ! 

تناقض عجیبی بود . دلم نمی آمد هیچ کدامشان را کنار بگذارم ، فرشته بیشتر از آنکه آسمانی باشد بشدت پر زرق و برق و زمینی بود، فریبنده و مکار. تضاد دنیا و آخرت توی دستانم بود ، تناقض از نوع سنگینش !

فرشته بعدها کله اش کنده شد و ماه هاست توی کیفم است تا بدهم درستش کنند، یا علی روی کلید خانه  پدری ماند و من الان خانه دیگری در شهر دیگری دارم ،  دسته کلید ندارم ولی تناقض همچنان باقی است ! 

صدا و سیما و البته دهاان !

پیشکشی از نوع پاره پوره ...

غبار دشت بیرنگیم و موج بحر بی‌ساحل ...*

علی ,فرشته ,، ,تناقض ,دسته ,اش ,بود ، ,یا علی ,دنیا و ,و آخرت ,آخرت توی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تابلوسازی اندیشه آفتاب Gta android فروش پایان نامه مقاله گزارش کارآموزی پروژه تحقیق طرح توجیهی اخبار دیجیتال مارکتینگ یاس رمان الکتروتکنیک (برق) شرکت تصفیه آسمان بغض های خفته در سکوت سنگین تر اند... علیرضا معتمد دکتر وب مستر